همین حالا پنجره را باز کنید و آسمان و ابرها را ببینید، شبیه چیزی نیست؟ آیا ابرها شبیه به هواپیما، بادبادک یا یک سفینه فضایی یا هر چیز دیگری هستند؟ اگر امروز هوا صاف است و نمیتوانید هیچ ابری را در آسمان ببینید، حتما قبلا این مدل تصاویر از ذهنتان عبور کرده!!یا مثلا بازی شیر یا خط را در نظر بگیرید، یک سکه را چند بار پرتاب میکنیم و میبینیم مثلا هر سه بار که پشت سر هم شیر میآید، بار چهارم خط میآید. اینجا پیش خودمان فکر میکنیم حتما پشت این اتفاق یک الگوی خاص وجود دارد؛ به عبارتی ذهن ما دنبال ساخت الگو میرود، چرا این طور میشود؟ به دلیل سوگیری «خوشه انگاری».
سوگیری خوشه انگاری میگوید ذهن ما دوست دارد برای هرچیزی یک الگو برای خودش بسازد و بر همان مبنا برای آینده تصمیم بگیرد. مثلا اگر برای چند روز پشت سر هم گربه سیاهی را در خیابان ببینید و بترسید، این الگو در ذهنتان شکل میگیرد که باید مسیرتان را عوض کنید؛ یا کاسبهای قدیم که به دشت اول صبح خیلی اعتقاد دارند.
یک مثال بارز از این سوگیری، انیمیشن «سیمپسونها» است که از زمان شیوع کرونا بر سر زبانها افتاد و احتمال پیشگویی و واقعی بودنش با نتیجه انتخابات آمریکا روز به روز بیشتر شد، تا حدی که خیلیها داشتند آینده را با این کارتون پیشبینی میکردند؛ مثلا معتقد بودند ترامپ قطعا کشته خواهد شد!
ذهن ما دوست دارد با این که هیچ الگویی وجود ندارد، برای دادهها و اطلاعات الگو پیدا کند و به سختی حاضر به قبول این مسئله میشود که این اطلاعات شانسی و بدون ترتیب هستند. این رفتار وقتی شدید میشود که مقدار دادههای ما کم است و ما تصور میکنیم مثل یک پیشگو میتوانیم آینده را ببینیم و پیشبینی کنیم. همین میل به پیش بینی خیلی وقت ها به خرافات منتهی می شود.
خرافات چطور بوجود میآید؟
با گذشت زمان و پیشرفتهای انسان در امور مختلفی مانند علم و تکنولوژی، اما همواره خرافات و باورهای خرافی در زندگی برخی انسانها جریان دارد و ردپای آن از سالهای قبل بر جای مانده است. بیایید ذهنیت افراد در زمینه خرافات را مورد بررسی قرار دهیم.
مثال اول که پیشتر هم به آن اشاره کردم، تصور کنید هر روز از مسیری به محل کارتان میروید؛ سه روز پشت سر هم به طور اتفاقی، یک گربه سیاه و زشت را در مسیر میبینید، با خودتان میگویید این یک نشانه است و من باید مسیرم را تغییر دهم. ولی واقعا وجود گربه سیاه میخواهد پیامی به ما برساند؟!
مثال دوم، فرض کنید در بنگاه املاک نشستهاید و قصد دارید قرارداد خرید خانه را امضا کنید؛ ناگهان عطسه میکنید، همسرتان میگوید: «صبر آمد بهتر است کمی بیشتر درباره خرید این خانه فکر کنیم». شما پوزخندی میزنید و خودکار را بر می دارید که قرارداد را امضا کنید اما میبینید خودکار نمی نویسد. با خود فکر میکنید این اتفاق یک نشانه است و حتما حکمتی دارد یا حتما به صلاح نیست که این خانه را خریداری کنم.
ذهن ما دوست دارد برای هر چیزی الگو بسازد، چون پیش بینی کردن را دوست داریم. علاقه داریم نتیجهای کلی از وقایع پیرامون خود بگیریم و برای اتفاقات تصادفی، یک الگوی پیش بینی شده داشته باشیم. این همان سوگیری خوشه انگاری است.
خوشه انگاری، سوگیری مهمی است که هم باعث میشود به خرافات اعتقاد پیدا کنیم، هم در تصمیمگیریها دچار خطا شویم. مثلا اگر در یک روز چند اتفاق خوب برایتان بیوفتد؛ با خود میگویید امروز، روز شانس من است. در این زمان باید دقت کنید تا با پذیرفتن ریسکهای بزرگتر، دچار زیان نشوید.
توجیه کردن، یکی از جالبترین قسمتهای خرافات است. وقتی یک الگو پیدا میکنید و به آن اعتقاد دارید، سعی میکنید آن را اجرا کنید تا به موفقیت برسید یا از یک اتفاق بد جلوگیری کنید؛ ولی وقتی در اجرا، کارها مطابق آن الگو پیش نمیرود، ذهن شروع به توجیه میکند.
برای مثال، تصور کنید برای موفقیت در کنکور یا موفقیت در کاری، به یک دعانویس مراجعه کردهاید. اگر پس از گرفتن دعای مورد نظر، خواسته شما انجام نشود و مجددا به دعانویس مراجعه کنید با دنیایی از توجیهات مانند: نیت شما خالص نبود یا به دلیل انجام گناه کار انجام نشده، مواجه خواهید شد.
قانون جذب نیز یکی از همین خرافات است. برخی از این تکنیک برای تشکیل الگوی ذهنی در افراد استفاده میکنند. چند مثال میزنند تا در ذهن شما الگو تشکیل شود، بعد میگویند که مطابق الگوی خاصی رفتار کنید.
نکته جالب این است که وقتی از جذب استفاده میکنید و نتیجه نمیگیرید، با جملات توجیهی مثل شما بدی ها را به خود جذب کردهاید، مواجه خواهید شد.
چند توصیه درباره سوگیری خوشه انگاری
۱. این سوگیری در بازارهای مالی و تحلیلگرهای تکنیکالیست خیلی بارز میشود، چون خیلی دوست دارند شاخص را پیشبینی کرده و یک الگوی خاص و منحصر به فرد برای خودشان داشته باشند و سقوط و صعود بازارها را پیشگویی کنند. پس اگر یک الگو را به طور تصادفی پیدا کردید، به کل بازار تعمیم ندهید.
۲. درگیر خرافات نشوید. این که هفته با چه روزی شروع میشود به اتفاقات خوب و بد آن هفته هیچ ربطی ندارد. یا مثلا افراد را به خاطر شباهت ظاهریشان به یک نفر در ذهنتان قضاوت میکنید یا این که اساتید فنگ شویی میگویند در کیف پولت دارچین بگذار پولدار میشوی یا فلان کار را بکن… خرافاتی هستند که هیچ تاثیری روی زندگی شما ندارند.
۳. این سوگیری در فروش هم دیده میشود. فروشنده تصور میکند به کارگیری استراتژی خاص روی همه مشتریها جواب میدهد، در نتیجه همان کار را برای همه اجرا میکند. هر مشتری یک استراتژی منحصر به فرد میخواهد، اگر از یک الگو جواب گرفتی، روی همه جواب نمیدهد.
۴. اسطورهسازی نکنید. اگر یکی مثل «وارن بافت» در سرمایهگذاری موفق است، لزوما همه استراتژیهایش به درد من و شما در سرمایهگذاری نمیخورد. بدترین کار، تقلید از دیگران است؛ یک نفر مسیری را رفته و یک نتیجه خوب و مثبت گرفته، لزوما ما اگر همان مسیر را برویم آن نتیجه را می گیریم یا نمیگیریم.