نیروهایی که در هر سازمان کار میکنند، منابع انسانی آن سازمان و مهمترین دارایی آن هستند. سازمان خوب یا بد وجود ندارد. سازمانی خوب است که نیروهای خوبی داشته باشد. میتوان پیشبینی کرد یک سازمان مجهز و بهروز، با برند خوب، زمانی که نیروهای خوبی نداشته باشد و به اصطلاح قهر سازمانی رخ بدهد، بهزودی سهم خودش از بازار را از دست میدهد و نهایتا آن سازمان میمیرد.
در نظر بگیرید تیم x در لیگ برتر قهرمان شود؛ اگر همان بازیکنان با همان کادر فنی در تیم y باشند، تیم x دیگر قهرمان نمیشود. برای همین است که میگوییم نیروی انسانی باارزشترین و مهمترین سرمایه و منبع اصلی زاینده مزیت رقابتی هر سازمان است.
قهر سازمانی
قهر سازمانی یکی از خطرناکترین تهدیدها برای هر سازمانی است. وقتی افراد یک سازمان، زمینهای برای رشد و پیشرفتشان در سازمان نمیبینند و صرفا به آنها وعده داده میشود ولی در عمل اتفاقی نمیافتد با سازمان قهر میکنند و احساس میکنند حقشان خورده شدهاست؛ سازمان از آنها بیگاری میکشد؛ تلاشها و خروجی کارشان دیده نمیشود؛ از پتانسیلشان به خوبی استفاده نمیشود؛ افرادی بیلیاقت مدیرانشان هستند و…
زمانیکه منابع انسانی سازمانی قهر میکنند، دو حالت وجود دارد:
۱. موقعیت شغلی بهتری دارند و به سازمان دیگری مهاجرت میکنند.
۲. فرصت شغلی بهتری ندارند و مجبور هستند در همان سازمان بمانند.
عواقب قهر سازمانی
زمانی که یک کارمند با سازمان قهر میکند، دیگر دلسوز سازمان نیست؛ برای حفظ و نگهداری از منابع سازمان تلاشی نمیکند؛ از اتلاف منابع جلوگیری نمیکند؛ به مشتری و ارباب رجوع بها نمیدهد؛ با سایر واحدها همکاری نمیکند و به طور خلاصه با سازمان همدل نیست. چنین کارمندی حتی اگر پیشنهاد یا ایدهای به ذهنش برسد یا کار اشتباهی ببیند به یک جمله اکتفا میکند: «به من چه!»
وقتی کارمندان با سازمان قهر کنند، سازمان آرام آرام میمیمرد. قلبهای تپندهای که روزی با شوق و امید استخدام شده بودند، با انرژی تلاش میکردند و چرخدندههای سازمان را میچرخاندند، حالا از سازمان دل کندهاند.
مهاجرت، قهر مردم با کشورشان
این پدیده در ابعاد کلان هم برقرار است، اگر یک کشور را به عنوان یک سازمان بزرگ در نظر بگیریم، در پی قهر مردم با کشورشان، موج سنگینی از مهاجرت راه میافتد. افرادی هم که نمیتوانند مهاجرت کنند با دلسردی تمام در کشور باقی میمانند. کشور نیز سرمایههای ارزشمند اجتماعیاش را از دست میدهد.