در مقابل هر انسان موفقی در دنیا یک انسان شکستخورده وجود دارد. کتابهای زیادی دربارهی انسانهای موفق نوشته و خوانده میشوند، اما تجربهی شکستخوردگان به دست فراموشی سپرده میشود. نام نوآفرینان موفقی نظیر بیل گیتس و استیو جابز در ذهنمان نقش بسته است، اما نوآفرینان ناموفقی نظیر «دن بریکلین» و «چارلز گودیِر» برایمان ناآشناست. کوشایی و نوآفرینی این دو شخص چیزی کم از بیل گیتس و استیو جابز نداشت، اما شرایطی دست به دست هم دادند تا ثروتشان به پای جابز و گیتس نرسد.
همین موضوع را میتوانیم با اندکی تقریب به تجربهی کشورهای جهان در توسعهی اقتصادی نیز بسط دهیم. همانطور که در مقابل هر استیو جابزی یک چارلز گودیِر وجود دارد، در مقابل هر «ژاپن) نیز یک «آرژانتین » قرار گرفته است. آرژانتین را میتوان یک ژاپن شکستخورده نامید، چرا که با سیاستهایی مشابه ژاپن در راه پرپیچوخمِ توسعهی صنعتی گام گذاشت، اما در نیل به مقصد ناکام ماند.
ناکامی آرژانتین را میتوان به تصمیمسازیهای اشتباه دولتهایش نسبت داد، اما مثل هر انسان شکستخوردهای، عوامل خارج از کنترل نیز در ناکامی آرژانتین مؤثر بودند. برای مثال، دولت آرژانتین در نیمهی دوم دههی ۷۰ میلادی سرمایههای سنگینی از نهادهای مالی خارجی وام گرفت و حتی دست بخش خصوصی را در وام گرفتن از خارج باز گذاشت. تنها در سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۰، بدهی خارجی بخش خصوصی ۲۰۰ درصد افزایش یافت.
دردسر آرژانتین زمانی شروع شد که در اوایل دههی ۸۰ میلادی، بانک مرکزی آمریکا با هدف مهار تورم، نرخ بهره را افزایش داد. این سیاست به افزایش بهره در بازارهای مالی بینالمللی نیز دامن زد و کشورهای آمریکای لاتین را به بحران بدهی دچار کرد. بهرهی وامهای آرژانتین به قدری افزایش یافت که عملاً به مرز ورشکستگی کشیده شد و ناچار بود که سرمایههای جدیدی وام بگیرد تا هزینهی وامهای پیشینش را بازپرداخت کند.
این همان «بداقبالی» و عامل خارج از کنترل است که آرژانتین را در باتلاق رکود تورمی فرو برد. ژاپن به چنین معضلی برخورد نکرد، چرا که در دههی ۷۰ میلادی وام خارجی سنگینی نگرفت تا چند سال بعد با افزایش بهرههای بینالمللی به بحران بدهی دچار شود.
دههی ۸۰ میلادی، یک ‘دههی از دست رفته’ برای آرژانتین به شمار میرود، چرا که تولید سرانهی اقتصادی آرژانتین سال به سال کاهش مییابد. دولت آرژانتین ده سالِ تمام دردسرش این شده بود که چگونه بدهیهای خارجی عمومی و خصوصی را بازپرداخت کند. گفته میشود که هزینههای بازپرداخت بدهی حدود ۸ درصدِ حجم اقتصاد آرژانتین را در بر میگرفت. در این دوره موتور توسعهی صنعتی کشور از نفس افتاد، چرا که وامهای خارجی جدیدی گرفته میشدند تا صرفاً وامهای قبلی بازپرداخت شوند. در نتیجه، منابع کمیاب ارز کشور دیگر نمیتوانست صرف واردات نهادههای تولید صنعتی و فناوریهای بروز شود.
اگر تراز بازرگانی آرژانتین در وضعیت مثبت پایدار قرار داشت، میشد منابعی برای بازپرداخت بدهیها کنار گذاشت و این معضل را راحتتر مدیریت کرد؛ مشکل اینجا بود که در آن دوره ‘نسبت قیمت کالاهای صادراتی آرژانتین، به قیمت کالاهای وارداتی’ (موسوم به رابطهی مبادله) در حال کاهش بود. در کنار افزایش ناگهانی بهرههای بینالمللی، افول قیمت صادرات به واردات آرژانتین، دومین وجه سیاه اقبال آرژانتین بود که دریافتیهای ارزی کشور را سرکوب کرد و موتور توسعهی صنعتی را از کار انداخت.
نظرات